jaheshgroup

Tuesday, October 31, 2006

اصلا این هالووین چیه؟

هااااااااینکه گفتی یعنی چه؟

هالووین یکی از جشنهای سنتی غربیهاست که در شب 31 اکتبر برگزار می‌شه. در این شب معمولاً کودکان لباسهای عجیب وترسناک می پوشن تا دیگرانو بترسانند.
جشن هالووین بیشتر در کشورهای امریکا، ایرلند، اسکاتلند و کانادا مرسوم است. این جشن را مهاجران ایرلندی و اسکاتلندی در سده 19 ام با خود به قاره امریکا بردند.
یکی از نمادهای هالووین یک کدو تنبل توخالی است که برای آن دهان و چشم به صورتی ترسناک درآورده شده و با روشن کردن شمع در درون کدو به آن جلوه‌ای ترسناک داده می‌شود.

تاریخچه هالوین
جشن هالووین که از دوهزار سال قبل تاکنون در چنین روزی میان غربیان برگزار می‌شود، بیان کننده اعتقاد پیشینیان آنان به جهان آخرت است. آخرین روز ماه اکتبر (نهم آبان ماه) زمان برگزاری یکی از جشن‌های مذهبی در کشورهای اروپایی و آمریکایی است که به نام هالووین (Halloween) یعنی روز همه مقدسین معروف است. بنیانگذاران این جشن قوم سلتی بودند که سال‌ها پیش از میلاد مسیح در ایرلند و شمال فرانسه زندگی می‌کردند. به روایت این قوم آغاز سال میلادی اول نوامبر است و با این اعتقاد آخرین شب سال یعنی سی و یکم اکتبر را زمان یادآوری از ارواح درگذشتگان قرار دادند و به این ترتیب جشنی برپا می‌کردند، همگی دور هم جمع می‌شدند، آتش می‌افروختند، قربانی می‌کردند و هر کس هر غذایی داشت با دیگران قسمت می‌کرد و همگی بر سر یک سفره می‌نشستند چراکه بر این باور بودند که در این شب راه میان دو جهان باز می‌شود و ارواح درگذشتگان‌شان نیز در این جمع حاضر می‌شوند و ارتزاق می‌کنند؛ پس کسانی که با سخاوت بیشتری در این جشن شرکت می‌کردند مورد شفاعت درگذشتگان نزد خداوند قرار گرفته و تا پایان آن سال از گزند بدی‌ها و بلاها در امان می‌ماندند.
از دیگر مراسمی که در این بخش برگزار می‌شد که البته هر کدام بعدها تغییر کرده و به شکلی کاملاً دگرگون درآمد، می‌توان به این موارد اشاره کرد: پوشیدن لباس‌هایی از پوست سر حیوانات، پیشگویی توسط کشیشان، خوردن سیب که سمبل پومانا (خدای میوه و درخت) بود و بردن باقی مانده‌های آتش و خاکستر به خانه‌ها با این نیت که آنها را از بدی‌ها و از سرمای زمستانی که در پیش بود در امان بدارد. در انتها کشیش‌ها با شب زنده‌داری، دعا و نماز آخرین شب سال را به پایان برده و ارواح مقدس را از برزخ به بهشت رهمنون می‌کردند. پس از گذشت سالیان دراز و با حمله رومی‌ها به این منطقه آیین‌ هالووین دچار تغییراتی شد که ورود مسیحیان کریستین به این سرزمین و اختلاط عقاید آنها به یکدیگر در این تغییرات بی‌تأثیر نبود تا آنجا که کم‌کم «شب همه مقدسین» دیگر تنها متعلق به ارواح پاک نبود بلکه شیاطین و ارواح خبیثه را نیز در این جشن حاضر می‌دانستند. از این رو برخی از مردم در جشن هالووین لباس‌های عجیب و ترسناک می‌پوشیدند تا در برابر ارواح گناهکار ایستادگی کنند و به شکلی نمادین آنها را ترسانده و از میان خود برانند. رفته رفته با شکل گیری زندگی شهری، کشاورزان تنها قشری شدند که مصرانه این جشن را برگزار می‌کردند و برای آن به در خانه‌ها می‌رفتند و طلب غذا و خوراک برای پذیرایی در جشن می‌کردند. در همین دوران موضوع تریت (رفتار نیک: treat) و تریک (حیله و نیرنگ: trick) پیش آمد، به این صورت که اگر کسی سخاوت به خرج می‌داد و چیزهای بیشتری به هالووین اهدا می‌کرد برای او یک کار نیک انجام می‌دادند و هر کس کالا یا خوراک قابل توجهی نمی‌داد او را به مسخره و بازی می‌گرفتند. اوایل سده ۱۹ بسیاری از ایرلندی‌ها به آمریکا مهاجرت کردند و به این ترتیب بسیاری از آیین‌ها و اعتقاداتشان بار دیگر دچار تغییر و تحول شد به عنوان مثال آمریکایی‌ها حضور شیاطین و ارواح گناهکار در هالووین را بیشتر مورد استقبال قرار دادند و بیشتر سمبل‌هایی که برای آن در نظر گرفتند ترسناک و خشن بود تا آنجا که شرارت و شیطنت در این شب کاملاً عادی و معمولی به نظر می‌رسید. گاه پیش می‌آمد که راه مردم را می‌بستند، به در خانه‌ها سبزی و میوه پرتاب می‌کردند، با سنگ و کلوخ دودکش‌ خانه‌ها را مسدود می‌کردند و دیگران را مورد آزار و اذیت قرار می‌دادند با این عنوان که این اتفاقات ناشی از حضور ارواح موذی و شیاطین است و آنها هستند که مردم را «تریک» می‌کنند. این اعمال باعث شد برگزاری هالووین در آمریکا برای مدتی متوقف و مسکوت بماند و پس از آن برای اولین بار به طور رسمی در سال ۱۹۲۰ به شکلی متعادل در آمریکا، هالووین جشن گرفته و به عنوان یک روز مذهبی شناخته شد. هر چند که باز هم این مراسم با آنچه در ذهن و نیت پدید آورندگان قدیمی آن بود بسیار متفاوت برگزار شد.
هالووین در کشورهایی چون ایرلند و اسکاتلند همچنان یکی از روزهای مذهبی و محترم به شمار می‌رود و با برگزاری این جشن کم‌کم به استقبال کریسمس و میلاد حضرت عیسی می‌روند
البته این جشن باحال، امروزه در همه کشورهای دنیا برگزار می شه ،حتی در ایران خودمون هم حسابی براهه ،البته در پارتی های خصوصی که جوونا برگزار می کنند

هالووین


بمناسبت روز هالووین اینجا رو کلیک کنید وچند دقیقه سرگرم بشید

Sunday, October 29, 2006

بعد از چند روز غیبت

بعد از چند روز غیبت سلام
راستش این روزها خیلی سرم شلوغه و به غیر از کارروزانه ودر کنارش کارهای جهش،
در گیرراه اندازی وب سایت ورزشی خودم هستم ،که اگه خدا بخواد این هفته آماده میشه
وب سایت ورزشی که دارم راه اندازی می کنم یه سایت خبری ورزشی باحاله که تقریبا چند ماهی با بچه ها داریم روش کار می کنیم.
دراین سایت خبری روزانه، اخرین خبرهای ورزشی ایران و جهان به همراه گزارشها و مصاحبه های جالب با ملی پوشان ایران را خواهید دید
خوشبختانه تعداد زیادی از ملی پوشان به همراه چند تن از خبرنگاران حرفه ای ایران در این سایت مرا همراهی می کنند
به محض آماده شدن این سایت ،شما رو مطلع خواهم کرد
سایت جهش هم با کمک برو بچه ها ، مخصوصا مازیارتقریبا مرحله آخرش رو طی می کنه وبزودی برنامه های متنوع رادیویی وویدئویی خودشو شروع می کنه، البته الان هم می تونید یه چرخی توش بزنیدواگه ایده و پیشنهادی هم دارید به ما بگید
در ضمن هر کسی هم که علاقمند به همکاری هست می تونه با ما تماس بگیره
اما از همه این حرفا که بگذریم، یادتون نره که چند تا برنامه و کنسرت در این ماه قراره در لندن برگزار بشه که یکی از این کنسرت ها، با بقیه خیلی فرق داره
اون هم کنسرت اکبرگلپاست، که روز چهارم نوامبردر سالن لوگان هال برگزار میشه وواقعا رفتن داره
حتما برید چون شاید دیگه چنین کنسرتی حالاحالاها برگزار نشه
درضمن فردا، شبش هم در سالن همراسمیت کنسرت ابی و منصوره که اونم برای طرفداران این دو خواننده جالب باید باشه ،هر چند که این نوع کنسرت ها یه کم تکراری وخسته کننده شدن وبلییط هاشون هم گرونه
اما کنسرت شهرام تیان ومهرشاد و امید پژوه هم که هفته گذشته لغو شد، قراره بزودی برگزار بشه که تاریخ دقیقش رو بهتون می گیم
این کنسرت رو برو بچه های قرتی خودمون برگزار می کنن که کنسرت قبلیشون خیلی باحال بود
در ضمن جشن هالووین گروه قرتی هم در یه کلاب شیک قراره برگزار بشه که فردا از دی جی شهرام جزئیاتشومی پرسم و بهتون میگم
پس تا بعد

Thursday, October 26, 2006

فیلمی تکان دهنده از فروش کلیه در ایران

فیلمی تکان دهنده ازفروش کلیه در ایران بدلیل نیازهای مادی
برای دیدن فیلم اینجا رو کلیک کنید

Wednesday, October 25, 2006

مصاحبه حسین درخشان با تلویزیون کانادا


مصاحبه حسین درخشان با تلویزیون سی بی سی کانادا و نظرش در مورد حق ایران درداشتن بمب اتم روببینید

http://www.cbc.ca/thehour/video.php?mode=w&save=1&id=1113

Tuesday, October 24, 2006

عکس های کنسرت گروههای زیرزمینی درهلند







بالاخره روز یکشنبه درشهر زندام هلند، دوازده گروه موسیقی زیرزمینی که از ایران٬ بریتانیا٬ سوئد، هلند و آلمان برای شرکت در فستیوال موسیقی زیرزمینی آمده بودن از ساعت 2 بعداز ظهرتا 1 نصف شب برنامه های خودشون رو اجرا کردند.
این فستیوال که برای اولین بار بود برگزار می شد توسط رادیو زمانه بصورت زنده پخش شد
گروه ترتنیس از ایران آخرین گروهی بود که برنامه اجرا کرد که در زمان اجرای آنها سالن تقریبا خالی بوده
بهزادی خودمون هم اونجا بوده که یک خورجین برنامه تهیه کرده وبا خودش به لندن آورده
برای دیدن و خوندن گزارش های بهزاد حتما به وبلاگ روز هفتم یه سری بزنید
بهزاد که جاش تو این چند روزکه نبود خیلی خالی بود وواقعا در لندن یه آرامش بخصوصی حکمفرما بود امروز بهم زنگ زد واز این کنسرت خیلی تعریف کرد، البته بیشتر از نکات مثبتش گفت ولی در کل حسابی کیف کرده بود
بهزاد این زیرخاکی دردسر ساز که دو دهه پیش از ایران توسط یه قاچاقچی به لندن آورده شد، گویا قراره دوباره به زیرزمین برگرده که این خود یه فاجعه خواهد بود
پیوستن بهزاد به گروههای زیرزمینی می تونه بنوبه خود از آزمایش هسته ای و زیرزمینی کره شمالی که دو هفته پیش انجام شد هم، برای دنیا خطرناک ترباشه
چون بهزاد یکی ازحامیان گروههای زیرزمینیه که با حمایت های خود مانع خلع سلاح شدن این گروهها می شه
بهرحال امیدواریم بهزاد به سرنوشت صدام حسین دچار نشه تا یه روز از زیر زمین با یال و کوپال بکشنش بیرون وتوسط رو زمینی ها محاکمه بشه ،که اگه این اتفاق بیافته خود من یکی از شاکیان خواهم بود
عکس ها از مینا.

Saturday, October 21, 2006

ورود گروه تارتانیس واوهام به آمستردام

عکس بالا گروه اوهام
عکس پایین گروه تارتانیس
عکس از مینا

زیرزمینی ها به آمستردام رسیدند


گروههای زیرزمینی به آمستردام رسیدند
این روزها خبرهای زیرزمینی داغ تر ازخبرهای روی زمینیه،البته در جامعه جوانان ایرانی، مخصوصا اونایی که سازهای مخالف می زنن وچندین ساله با سازهاشون در زیرزمین های خونه هاشون کلنجار می رن
این گروه ها که تعدادی از آنها از ایران حرکت خودشونو شروع کردن و هیچ وقت فکر نمی کردن یه روزی ازقلب اروپا و شهر آمستردام سر در بیارن و در روی زمین برنامه اجرا کنن، دیروزبه هلند رسیدن تا در اولین فستیوال موسیقی زیرزمینی ایرانیان که در روز یکشنبه شروع خواهد شد، با دیگرگروهها،مخصوصا اونایی که در اروپا هستن به رقابت بپردازن
این برنامه برای اولین باره که برگزار می شه و در نوع خودش برنامه جالبی خواهد بود
از لندن هم گروه زید بازی که اتفاقا یکی دو هفته گذشته دو برنامه موفق اجرا کردن هم حضور دارن
این برنامه قرار بود از رادیو زمانه بصورت زنده پخش بشه که گویا فعلا صد در صد نشده
بهزادی خودمون هم که از جاسوسان گروهای زیرزمینیه ،که بر حسب اتفاق نصفش هم زیر زمینه، با تجهیزات کامل به محل حادثه رفته تابا میکروفن دستی خود، برنامه زیر زمینی روها به هوا بفرسه تا صدای انفجارش به گوش مردم تو ایران هم برسه
بروبچه های گروه جهش هم در محل حادثه حضور دارن و حسابی هواسشون به همه چیز هست ،مخصوصا به خبر های حاشیه ودرگوشی
بزودی عکس ها و گزارش های این برنامه رو در اینجا خواهید دید
با تشکر ازمینا و دیگر برو بچه های جهش که در ارسال اخبار به ما کمک می کنند

Monday, October 16, 2006

مصاحبه انوشه انصاری

مصاجبه جدید انوشه انصاری راببینید و بشنوید
http://www.zshare.net/video/a-ansari-wmv-xvm.html

Saturday, October 14, 2006

جهش فیلتر شد



سایت جهش فیلتر شد
اقا این مطلبی که ما به عنوان یه خاطره درمورد بچه بازها و استخرولنجک نوشتیم حسابی دردسر ساز شده وگروهی ناشناس دست به تهدید بنده زدند وخواستار عذر خواهی رسمی من و برداشتن این مطلب از این وبلاگ شدن
اصل خبر
بر اساس اخبار تایید نشده بدنبال چاپ این مطلب که بااعتراضات فراوانی از سوی جامعه بچه بازان روبرو شد، گروههای مختلفی در شهر های مختلف ایران مخصوصا قزوین دست به تظاهرات زده و خواستار تعطیلی و محاکمه مسئولان این سایت مخصوصا بنده حقیر شدن
تطاهرکنندگان با شعار هایی همچون ورود به استخرهای شمال شهر حق مسلم ماست ، کلاسهای بچه باز شناسی تعطیل باید گردند ، سایت جهش حیا کن ،بچه بازها رو رها کن ، غریق نجات برو گم شو ،در جلو چندین استخر تجمع کرده و خواستار پیگرد قانونی غریق نجاتان افراطی شدن
درجریان این تجمعات که در چند شهر به خشونت کشیده شد،تظاهرکنندگان درب های چندین استخر را شکسته و با ورود به داخل استخر، چندین غریق نجات را به گروگان گرفتن و خواستار ازادی چند بچه باز زندانی در اعزای رها کردن گروگانهاشدن
گروهی از این افراد با ورود به قسمت یک متری استخرها وبا دادن گل به بچه ها دوستی خود با بچه ها را نشان دادن
در پایان این تظاهرات که از شبکه سراسری قزوین بصورت زنده پخش می شد، رئیس جامعه بچه بازان ، سرداردریا بچه اصغردل نوازبا صدور قطنامه ای خواستار تجدید نظر در استخدام غریق نجاتان شد
همچنین دانشگاه قزوین با بیان اطلاعیه ای اعلام کرد که جناب سرهنگی که به ما درس می داده فارغ التحصیل از این دانشگاه نبوده
و ادعای وی در این مورد بی اساس است
همچنین در پی این اعتراضات، نیروهای انتظامی قزوین، سایت جهش را فیلتر کرد وبدنبال آن چند غریق نجات را هم دستگیر کرده که تا این لحظه از سرنوشت آنها اطلاع دقیقی در دست نیست
بدنبال این وقایع مدیریت وبلاگ جهش اعلام می دارد که به هیچ وجه از موضع خود در رسوا سازی این افرادتغییری ایجاد نخواهد کرد
به محض دریافت اخبار جدید از این وقایع شما را در جریان خواهیم گذاشت
لطفا شما هم نظر خود را در این مورد ابراز نمائید

Thursday, October 12, 2006

ماه رمضان، بچه بازها و استخر


ماه رمضان،بچه بازهاواستخر
امروزدر استخر همینطوری که در جکوزی خودمو ول کرده بودم وبقول انگلیسی ها ریلکس کرده بودم، نمی دونم چی شد یادخاطره ای از شب های ماه رمضان در ایران افتادم وحسابی خندیدم و نتونستم جلو خنده مو بگیرم ،بطوری که توجه چند نفری که در جکوزی بودن جلب شد
حالا اگه اونا می فهمیدن من به چی می خندم ،بدون شک اونا هم روده بر می شدن
حالا موضوع خنده چی بود؟
شاید هم بظاهراصلا ربطی به هم نداشته باشن، ولی بدون ربط هم نیست
هفت هشت سال پیش که در ایران بودم، شب های ماه رمضان که استخرها مجبور بودن شبها تا نصف شب باز باشن، من غرق نجات استخر ولنجک بودم
یادش بخیرچه شب های باحالی بود
استخر بسیار زیبا و مدرن ولنجک که از زمین تا آسمان با استخرهای کوچیک اینجا فرق داره، آنقدر شلوغ می شد که در استخر بجای آب فقط آدم میدیدی ، صدای هیجان انگیز بچه ها در فضای استخر می پیچید که جالب بود
اما یکی از کارهای ما غریق نجات ها ،که از نجات دادن غریق های احتمالی مهمتر بود، گرفتن بچه بازها بود
بچه بازهایی که از شلوغی استفاده می کردن و مثل کوسه از زیر آب دستی به بچه ها می رسوندن
بعضی هاشون هم مثل تمساح تا نیمه درآب فرو رفته بودن و چشماشون دنبال شکار بود
ما هر شب نزدیک هفت هشت نفر از این بچه بازا رو از آب می گرفتیم وتحویل مسئولین استخر می دادیم
اما جالب تر ازهمه این ها کلاسهای ویژه ای بود که برای ما در مورد شناختن آنها می گذاشتن
باور کنید وقتی یاد این کلاس هامی افتم خنده ام میگیره
یه سرهنگی از کلانتری می آمد و برای ما از مشخصات ظاهری و نوع رفتار بچه باز ها می گفت ،که خود این جناب سرهنگ تمام آن مشخصات رو دارا بود.
فکر کنم خودش قبلا این کاره بوده که این قدر تجربه داشت و به همین خاطر این مسولیت شریف را به او داده بودن
فکر کنید مثلا این جناب سرهنگ در مورد شغلش چی می گه، استادو کار شناس بچه باز شناسی که احتمالا هم از یه دانشگاه در قزوین فارق التحصیل شده
حالا به چند تا از راههای شناخت این بچه باز ها در این کلاس توجه کنید
یک - انها بیشتر در قسمت یک متری و کم عمق که مخصوص بچه ها هست پیداشون می شه
دو-در حالی که لبخند های متین بر لب دارن ولی بی رحمانه دنباله یک لقمه بچه نازو مامانی هستن
سه-در حالی که به جای دیگه ای نگاه می کنن، ولی دقیقا می دونن که دستاشون کدوم سمت حرکت کنه
چهار-اغلب از شنای قورباغه استفاده می کنند تا دستاشون به اندازه کافی میدان حرکت داشته باشه
پنج-همشون دارای عینک های شنا هستن تا حسابی در زیر آب دید بزنن و سوژه مورد نظر رو پیدا کنن
شش-در موقع شنا کردن چشماشون رومی بندن و در یه مسیر مشخص شنا نمی کنن و هر لحظه با توجه به محل مناسب مسیرشون روعوض می کنن
البته اینها چند تا نمونه از این درس های جنا ب سرهنگ بود
خنده دار تر از هر چیز قیافه گرفتن استاد و مهم جلوه دادن کلاس توسط وی بود
ولی خداییش بعد از این مشخصاتی که سرهنگ از بچه بازا به ما داد، واقعا کار ما مشکل شد ،چون هشتاد درصد آدمایی که در استخر بودن دارای اون مشخصات بودن
یکی دیگه از نکات جالب استخرای ایران 10دقیقه آخرسانس بود که بعد از اینکه اعلام می کردیم فقط 10 دقیقه از سانس مونده ، همه مثل مورو ملخ می ریختن توی آب و مثل اردک دستو پا می زدن
البته این مشخصاتی که در اینجا عنوان کردم ، فقط اختصاص به استخر های ایران داره و اگه در لندن به استخر می رید واحیانا کسی دارای این مشخصات بود، فکر نکنید که حتما اون هم این کاره است
چون طبق آخرین تحقیقات بچه شناسان دانشگاه قزوین، مشخصات بچه بازها با توجه به موقعیت جغرافیایی مناطق مختلف فرق می کنه

Wednesday, October 11, 2006

افتتاح تلویزیون اینترنتی جهش

تلویزیون اینترنتی جهش افتتاح شد
تلویزیون اینترنتی جهش با پخش ویدئو موزیک در وب سایت جهش برنامه های خودشو آغاز کرد
البته در این تلویزیون فعلا ما گلچینی از برنامه های جالب کانال های مختلف تلویزیونی دنیا رو پخش می کنیم، تا در آینده یی نه چندان دور برنامه های تولیدی بروبچه های خودمون آماده بشه
من و مازیار هر شب روی برنامه های گروه جهش کار می کنیم و قصد داریم که جهش پاتوق مناسبی برای همه جوونای باحال ایرونی ،مخصوصا جوونای مقیم انگلستان بشه، تا بتونیم برای خودمون یه تریبون ویه جامعه خوب و سالم داشته باشیم و استعدادهاو توانایی های خودمونو رشد بدیم
در ضمن بزودی مجله جهش منتشر خواهد شد ،همچنین رادیو جهش هم کارخودشو شروع خواهد کرد.
به هر جهت اگه شما هم دوست دارید میتونید با ما همراه شوید و در این را ما رو یاری بدید.
ما دوست داریم که چهره واقعی و توانایی جوون ایرونی روبا کمک هم به دیگران نشان دهیم.
از ایده و پیشنهاد سازنده شما استقبال می کنیم ودر صورت تمایل به همکاری به ما ایمیل بزنید

Tuesday, October 10, 2006

شاید عاشق شدی خودت خبر نداری


دیشب یه مطلب جالب خوندم در مورد علائم عاشق شدن
فکر کردم بد نباشه تو وبلاگ بذارمش وبخونید
شاید شما هم عاشقید وخبر ندارید
پس با دقت بخونید
شما با افراد بسياري برخورد كرده و در تماس بوده ايــد، اما اخيـرا" بـا شـخـصـي روبـرو شـده ايـد كـه احـســـاس متفاوتي نسبت به وي داريد ولي مطمئن نيستيد كه او همان شخصي است كه دنبالش بوده ايد. براي رسيدن به جواب خود در اين قـسـمـت 10 عـلامـتـي كـه نـشـان ميدهد عاشق او شده ايد را مي خوانيد
نشانه 1
نامزد يا همسر قبلي خود را فراموش كرده ايد معمولا" بعد از برهم خوردن يك رابطه تا زماني طولاني طرفين به يكديگر فكر مي كنند و اغلب به اين مي انديشند كه آيا راه درستي را انتخاب نموده اند يا خير. بسته به مدت زمان با هم بودن اين شك و ترديدها بيشتر نمايان ميشوند.
از زماني كه او را ديده ايد، ديگر فكر برگشت به نامزد پيشين خود را به سر راه نميدهيد و تمايلي به برقراري رابطه مـجدد نـداريد. فكر كنيد، نامزد قبلي شما ديگر مانند گذشته برايتان جالب نيست.
نشانه 2
نمي توانيد به او فكر نكنيد فكر شما سـراسـر از يـاد و انـديـشـه او اسـت. بـي دليـل به فـكر شـما مـي آيد و از خود ميپرسيد كه آيا به اندازه نصف اندازه اي كه به او فكر ميكنيد، او به شما فكر ميكند؟ در شگفتيد كه در ذهن او چه ميگذرد يا حتي فكر تماس گرفتن با او به سرتان ميزند ( اما بدليل ترس از نپذيرفتن او از اين كار خودداري ميكنيد.)
اما وضعيت وخيم تر مي شود. با دوسـتان خـود بيرون ميرويد و به چيزي در ويترين مغازه نگاه مي كنيد و به اين مي انديشيـد كه او تـا چه اندازه به آن شيء بخصوص علاقه مند است .
اگر او آخرين چيزي است كه پيش از خواب به فكر شما مي آيد و اوليـن چيـزي اسـت كه بعد از بيدار شدن به ذهن شـما خطور مي كند - و حتي چندين بار روياي او را ديده ايد، ديگر لازم نيست ادامه اين مقاله را بخوانيد تا بفهميد عاشق شده ايد يا نه ( البته براي اطمينان بيشتر ادامه دهيد.)
نشانه 3
اگر عاشق كسي باشيد، دوست داريد هـمـه چـيز درمورد او بدانيد: اينكه او كيست؟ به چي فكر ميكند و چه چيز او را مي خنداند. به او و احساساتش واقعا" اهميت ميدهيد.
اگر بفردي علاقه حقيقي داشته باشيد،اگر او روز بدي داشته باشد و يا بخاطرموضوعي ناراحت باشد، شما نيز غمگين و پريشان ميشويد.
نشانه 4
شخصيت و خصوصياتش براي شما فريبنده و دلربا است حركات او هنگام غذا خوردن، قدم زدن، صحبت كردن و همچنين عادتهايش در انجام كارهابراي شما شادماني فراواني به دنبال خواهد داشت.
او چيزهايي مي گويد كه باعث تمايزش با ديگران مي شود، و شما اين را دوست داريد. علتش را نمي دانيد ولـي دانـسـتـنـش نـيـز بـرايـتان اهـميتي ندارد. شما او را به همين صورتي كه هست دوست داريد
نشانه 5
ارتباط تنگاتنگي با او داريد شما نمي توانيد عاشق كسي باشيد كه با او هيچ تناسخي نداشته باشيد. اگر شمـا و او در يك طول موج قرار داشته، و عقايد مشابهي داريد،اين يك نشانه محكم محسوب ميگردد. هم فكر بودن در مسائل گوناگون، گرفتن تصميمات مشابه و يكسان حاكي از آن است كه ميتوانيد عاشق او باشيد.
نشانه 6
افراد ديگر، زياد به چشمتان نمي آيند با اينكه ممكن است نتوانيد از براندازكردن يك زن (يا مرد) زيبا كه از كنار شما رد ميشود صرفه نظر كنيد، هنگاميكه عاشق باشيد، ديگر رادار شما براي رد يابي ديگران خوب كار نكرده و بقيه در مقايسه با فرد مورد علاقه شما جالب نخواهند بود. به علاوه مانند قبل تمايلي به گپ زدن با جنس مخالف نخواهيد داشت.
به تدريج احساس خواهيد كرد كه او تنها فرد مورد توجه شما در يك جمع است و كسي است كه به دنبالش بوده ايد.
نشانه 7
عاشق وقت گذراندن با او هستيد اين مسئله اي واضح ولي در عين حال با اهميت است. شما به دنبال ديــدن او هستيد و مهم نيست كه هر دوي شما چه كار خواهيد كرد. اخيرا" قـدم زدن بـا او، زيـبا ترين راه گذراندن يك بعد از ظهر است. به علاوه وقتي كه از او دوريد، آرزو مي كنيد كه پيش شما بود.
نشانه 8
مطابق با ميل او رفتار ميكنيد سعي مي نماييـد با اينكه برخي از كارها مثل رفتن به كتابخانه يا نمايـشگاه براي شما خوشايند نـيسـت، ولـي بـخاطـر خـواسـتـه او بدون جبهه گيري و مخالـفـت به انجام آنها ميپردازيد. متوجه خواهيد شـد كه خـود را با اميال و برنـامه هاي او وفــق داده و در موارد گوناگون همراهيش مي كنيد.
نشانه 9
اولويتهاي ديگر، عقب نشيني ميكنند شما عادت كرديد ظهر ها به باشگاه ورزشي برويـد، امـا اگـر او بـراي نـهار وقـت داشـت، ترجيح ميدهيد با هم به رستوران برويد. شما ديـگر مـانند گذشته آن آدم سخت كوشي نيستيد كه كارهاي ناتمام خود را آخر هـفـتـه ها با خودش بـه خـانه مـي آورد تـا آنـها را انجام دهد بجايش ترجيح ميدهيد آخر هفته خود را با او بگذرانيد.
ليست كارهاي روزانه كه هميشه اصرار در انجام دادن آنها داشتيد، اكنون به علت با او بودن ديگر رونقي ندارد و توجهي به آن نمي شود.
نشانه 10
شما به آينده اي فكر ميكنيد كه او نيز جزئي از آن است در ذهنتان با او آينده اي نامحدود داريد. اين آينده فقط محدود به آخر اين هفته نيمشود بلكه ساليان سال ادامه خواهد يافت. وقتي براي سفر بعدي خود برنامه ريزي ميكنيد، به اين فكر ميكنيد كه براي ماه عسل با او خواهيد بود. هنگاميكه براي سه ماه بعد به يك جشن عروسي دعوت ميشود، با اينكه سه ماه مانده، از اكنون از او مي خواهيد كه همراه شما در آن مراسم شركت كند.

قرتی ها خوب اجرا کردن


یکشنبه شب رفتم به برنامه گروه قرتی که در یه کلاب شیک بنام کافه پاریس در پیکادلی برگزار شد. برنامه جالبی بود و شاید برای اولین بار بود که چنین برنامه ای توسط برو بچه های هنری لندن اجرا شد
چیزی که خیلی جالب بود استقبال باور نکردنی از این برنامه بود، صف ورود به سالن آنقدر بلند و طولانی بود که توجه خیلی از خارجی ها رو هم جلب کرده بود. ساعت 8 در سالن باز شد و ظرف نیم ساعت ظرفیت سالن تکمیل شد و این در حالی بود که خیلی ها بیرون همچنان دربیرون سالن صف ایستاده بودن
جو پارتی هم خیلی خوب بود و تریپای باحالی هم آمده بودن
تعداد دخترا و پسرا می شه گفت تقریبا برابر یود و تا اون وقتی هم که من بودم هیچ افقاق بد یا دعوایی رخ نداد
بابک نوازنده کیبورد واقعا هنر نمایی کرد و یکی از بهترین های دیشب بود
در این برنامه خواننده های جوان و دی جی های مقیم انگستان بترتیب برنامه خودشون اجرا کردن هر چند که بعضی هاشون وقعا آماتور و ضعیف بودن
بهزاد بلور هم مجری برنامه بود که خیلی ازشنوده های برنامه روز هفتم هم آنجا بودن وحسابی حال کردن
با این حال کار قشنگی بود و اگه این برنامه ها ادامه پیدا کنه و به بیراهه کشیده نشه خیلی خوب خواهد بود
البته من تا آخرش نموندم ، ولی شنیدم که گروه زیرزمینی زیدبازی حسابی غوغا کردن
راستی موزیک مازیار خودمون و داداشش مهیار هم قبل از برنامه توسط دی جی وویس پخش شد که واقعا ترکوند و
ملت حسابی حال کردن و به رقص دراومدن
درضمن تلویزیون های تپش و ایران هم گزارشهای کاملی از این برنامه تهیه کردن که بزودی در برنامه هاشون خواهید دید
من هم یه سری عکس و فیلم از این برنامه گرفتم که به زودی در سایت میذاریم
فعلا این چند تا عکسو ببینید

Saturday, October 07, 2006

شب خیلی باحاله

من نمیدونم این ساعتهای لندن قاطی کردن یا من قاطی کردم، دیشب حدود ساعت 4 بود ، طبق هر شب مثل یه پسر خوب مشغول نوشتن وکار کردن روی پرژه هام بودم که این خواب نامرد برای چندمین بار اومد سراغم ،ولی این دفعه از یه فرصت ناپلئونی استفاده کرد و با یه ضربه محکم زد تو سرم و گفت: دیگه بگیر بخواب پسره پرو،ساعت 4 نصف شبه خجالت بکش
تا آمدم تکون بخورم دیدم که تو تخت خوابم افتادم
من هر شب با این خواب مشکل دارم، مخصوصا از ساعت 2وسی وسه دقیقه نصف شب
داستان جنگ و دعوای ما بر می گرده به سالهای دور، مثلا حدود بیست و شش سال پیش
از اون اول هم خواب شب رو دوست نداشتم و این یه مشکل بزرگ بود برای پدرو مادرم وحسابی برنامه هاشونو ریخته بودم بهم
به نظر من شب یهترین زمان برای فکر کردن وخلق کردن هر چیزیه
شب خیلی زیباست و حسابی می تونی ازش لذت ببری
در شب انسان واقع بین تر می شه و بهترین زمان برای بررسی واقعیتهای زندگیه،واقعیتهایی که در روز بین زیبایی های کاذب وشلوغی های زندگی ماشینی گم می شه
البته این نظره منه
اما مشکل من با ساعت اینه که تا چشامو روی هم میذارم و می خوام خواب ببینم ،این ساعت لعنتی زنگ میزنه ونمی ذاره حد اقل دو سه دقیقه از خوابی که داری رو ببینی
باور کنید همه خواب هام نیمه تموم مونده و هیج وقت هم تکرار نمیشه
یه بار خواب دیدم که رفتم به فضا واز اون بالا دارم به زمین نگاه می کنم و افتخار می کردم که اولین ایرونی هستم که به فضا رفتم ولی این انوشه انصاری، زد کاسه کوزمونوشکست وتو بیداری رفت به فضا
البته هیچی از ارزش های کار من کم نشد چون او بیست میلیون دلار خرج کرد و رفت ،ولی من با یه پرس چلوکباب و یه پر خوری حسابی در شب قبلش رفتم به فضا
خوب از فضا بیایم بیرون وبریم سر وبلاگ نامه
امروز هوای لندن حسابی بارونی بود وبارون اینقدر شدید بود که انگار شیر آب رو باز کردن
منم بعد از اون ضربه دیشب با صدای زنگ ساعت ساعت 8 صبح از خواب پریدم و بعد انجام مراسم صبحگاهی رفتم سر کار
امامهمتر از سر کار رفتن من که خیلی هم بی ربط بود، امروز در این هوای بارونی لندن مقام های رسمی پنج عضو دايم شورای امنيت بعلاوه آلمان با هم ديدار کردند تا در مورد تحريم ايران تصميم گيری کنند، اما پس از اینکه اعلام شد هواپيمای کاندوليزا رايس وزيرخارجه آمريکا دچار نقص فنی شده و او دير به جلسه می رسه ،این نشست بدون نتیجه ماند وقرار شد در جلسه لندن در اين باره تصميم گيری نشود
ورزش
امروز تیم ملی فوتبال ایران که در تورنمنت سه جانبه اردن شرکت کرده مقابل تیم میزبان متوقف شد و این دیدار با تساوی بدون گل تموم شد،ایران در بازی اول خود موفق شده بود تیم عراق رو با 2 گل شکست بده
تیم ایران امروز به تایوان میره تا دردیدار برگشت از سری مسابقات مقدماتی جام ملتهای آسیا مقابل این تیم قرار بگیره
اما مهمترین خبر ورزشی امروز برای ایرانیها رقابت قویترین مرد جهان یعنی حسین رضا زاده در مسابقات جهانیه
رضازاده با لوگوی اختصاصی خود یعنی یا ابوالفضل تنها وزنه‌بردار ايرانی حاضر در هفتاد و پنجمين دوره‌ مسابقات جهانی ساعت فامروزساعت 7 به وقت لندن برای كسب چهارمين عنوان قهرماني خود به مصاف دوازده وزنه‌بردار ديگر میره.
حاج حسين ، قهرمان دو دوره‌ بازی‌های المپيك و دارنده‌ سه عنوان
قهرماني جهان از سال ‌٢٠٠٠ تاالان در هيچ مسابقه‌ای بدون عنوان قهرماني به ایران برنگشته. اما،امسال با وضعیتی که دردراردوی تیم ملی ایران پیش آمد وروحیه هرکول جهان رو ضعیف کرد بايد ديد آیا اومي‌تونه در جدال با حريفان جهاني خود در شهر سانتادومينگو كشور دومينيكن ركورد شكست‌ناپذيری خود شو شش ساله كنه یا نه
براش دعا کنید تا پوز همه رو هم امسال بزنه
عکس
این عکسو که می بینید کار آق مازیار خودمونه که امروز سر کلاس بجای اینکه به حرف های معلمش گوش بده، این عکسو با فتوشاپ درست کرده،حالا اون لحظه چی تو سرش بوده که یاد گرسنگان افتاده ،خدا می دونه
شاید هم روزه بوده و از روی گرسنگی ،یاد اونا افتاده، نمی دونم ولی
می دونم که این پسر یه چیزیش میشه ، حالا شما باور نکنید
هنر
این هم یه برنامه جالب برای اونایی که زیرزمینی حال می کنن
اینو بهزاد بلور رئیس زیرزمینی ها امروز برام فرستاده که خودش هم طبق معمول با این زیرخاکی هادست داره
باید برنامه جالبی
حتی اگه جالب هم نباشه، تیپی که بهزاد در اون شب میزنه دیدنیه
حتمااونشب یه کلاه جدید می خواد بذاره،البته سر خودش
اگه حالشو دارید رفتنش ارزش داره
آدرس و زمان برنامه هم روی عکس هست خودتون بخونید

Friday, October 06, 2006

جوک احمدی نژاد ی

عجب مردمانی
در مراسم تدفین 4 نوجوان قوم آمیشهاکه جزء جالبترین مردمان روی زمین بشمار می آیند و به هیچ وجه از وسایل ماشینی و برقی استفاده نمی کنن، امروز والدین قربانیان دست به کار بزرگی زدن که جهان رو تکان داد
آنها در مراسم امروز به خونه قاتل رفتن و با در آغوش گرفتن همسر و بچه های قاتل ، برای پاک شدن گناه اودست به دعا برداشتن و او را بخشیدن
حرکت بزرگ و انسانی این قوم مردمان جهان رو شگفت زده کرد و درس بزرگی به کینه ورزان و مردمانی که کشت وکشتار می کنند داد
اماامروز بعد از اینکه از سر کار به خونه اومدم، تلویزیون ایران رو گرفتم تا اخبار ورزشی رو ببینم، بعد دیدم روی یکی از کانالها احمدی نژاد داره سخنرانی می کنه
اتفاقا همون لحظه داشت می گفت بذارید یه جوک براتون تعریف کنم
حالا بشنوید جوک رئیس جمهور رو
یه روز یه بنده خدایی با ماشینش میزنه به یه درختی، بعد پلیس میاد می گه آقا گواهینامه تو بده ،بعد یاروبر می گرده با خنده می گه اصلا شما به من گواهینامه دادید که الان بهتون بدم
واقعا بی مزه بود نه؟
جالب اینجا بود مردم بیکار فیروزکوه هم که شنونده بودند ، با شنیدن این جک بی مزه دست می زدن و می خندیدن
باور کنید من چند لحظه ناخداگاه ماتم زده بود و همینطوری مونده بودم، اما بعد خیلی خندیدم
با این حال تا الان برای هر کسی که تعریف کردم خیلی خندیده و این خودش شده یه جک
آدم از بی مزگیش بیشتر می خنده
اما از امروز به قولی که دادم عمل می کنم و وبلاگ نامه رو آغاز می کنم
هنری
اولین فستیوال موسیقی زیرزمینی ایرانیان در تاریخ 22 اکتبر در هلند قراره برگزار بشه
عکس روز
یه گروه باحال که آدمو یاد پارک رفتن های خودمون در ایران میندازن و هر هفته میان هاید پارک ، میزنن و میخونن و می خورن

ورزش
بدنبال اعلام دوپینگ لوسلان شیخ اف حریف بلاروسی علیرضا حیدری دروزن 96 کیلوگرم مسابقات جهانی چین ،بالاخره علیرضا حیدری کاپیتان تیم ملی کشتی ایران که بدون مدال به ایران بازگشته بود به آرزوش رسید
خوشبختانه تست اولیه آزمایش دوپینگ شیخ اف مثبت اعلام شده و اگه نتیجه این آزمایش ازسوی سازمان بین المللی مبارزه با دوپینگ تایید بشه ، مدال برنز او پس گرفته می شه و علیرضا حیدری به عنوان نفر سوم این وزن معرفی خواهد شد .
اگه این اتفاق بیافته کاپیتان تیم ملی ایران به آرزویش که گفته بود دوست داشتم با مدال جهانی از دنیای قهرمانی خداحافظی کنم خواهد رسید
جالب
انوشه انصاری هم به غیر از اینکه نامش به عنوان اولین زن توریست فضا ثبت شد بلکه به عنوان اولین وبلاگ نویس فضا هم معرفی شد
چه خبر از تلویزیون ها
در برنامه امروز میز گرد رادیو صدای آمریکا داریوش اقبالی خواننده بزرگ ایران زمین مهمان احمد رضا بهارلو بود
برنامه بسیار جالبی بود
به جرات می توان گفت که داریوش این روزها بزرگترین خدمتو به مردمان ایران می کنه و با فعالیت های شبانه روزی به کمک جوانان گرفتار در اعتیاد کشورش رفته و چقدر هم در کارش موفق بوده
حتما این برنامه رو ببینید
باید داریوش را در راه رسیدن به این هدف بزرگ یاری کرد و او را تنها نگذاشت
در ضمن داریوش از حامیان گروه جهشه و در مورد انتخاب نام جهش برای گروه مان می گه که اسم قشنگیه و پشتش انرژی عطیمی نهفته وبی خود این اسم رو شما انتخاب نگرده اید
بزودی در مورد فعالیت های داریوش در لندن در اینجا خواهم نوشت
.
خبر اول رسانه های خبری
نشست شورای امنیت در مورد تحریم ایران
بخندید
ترکه فیلم جنگی می بینه، وقتی فیلم تموم می شه، جو می گیرتش ،سینه خیز می ره تلویزیون رو خاموش می کنه

Thursday, October 05, 2006

شمارش معکوس جهشی ها


درود بر دوستان
یکی دو روز بود سخت با مازیار مشغول ور رفتن با وب سایتمون ،یعنی جهش گروپ بودیم،داریم کارای زیر بنایی می کنیم،مازیار هم دقیقا مثل خودمه و باحاش خیلی حال می کنم، به عبارتی دو تا مون سرمون درد می کنه برای انجام یه سری چیزا یی که تو مغزمونه از وسواسیش و شب ها دیرخوابیدنش خوشم میاد ،قبلا قصد داشتم بندازمش تو خط، دیدم بابا این خودش بدجورتو خطه
به هر جهت هر شب مخ همو میزنیم و د رمورد برنامه هامون حرف می زنیم که بزودی نتایج این همه مخ خوریهامونو می بینید
امیدوارم که شما هم حال کنید و لی قول بدید که شما هم بعدا حال بدید
تبصره:لطفا بد فکر نکنید
البته وب سایت فعلا تکمیل نشده ولی قابل دیدن هست
قراره بزوی رادیو جهش هم با برنامه هایی که خودمون می سازیم راه بیافته
همچنین تهیه فیلم های کوتاه د ر مورد همه چی ،گرفتن عکسهای جالب و از همه مهمتر چاپ مجدد مجله جهش جزء برنامه هامونه
که تو این ماه همشون راه می افته
البته د رکنارش فعالیت های گروه جهش که متشکل از برو بچ های باحال انگلستانه هم شروع می شه، که این فعالیتها از پارتی و مسابقات ورزشی گرفته تا دور هم جمع شدنو جرو بحث کردن و حال همدیگرو گرفتن
شما هم اگه دوست دارید می تونید بیاید قاطی ما بشید، در ضمن اونایی هم که تنشون می خاره و دوست دارن در قسمت مجله و وب سایت و برنامه های رادیویی و برنامه های گروه فعالیت کنن می تونن به من ایمیل بزنن
راستی اگه هر نظر یا پیشنهاد یا انتقادی هم دارید،رو دروایسی نکنید واگه بگید خوشحال می شیم، هر چند که ما ایرونیها وقتی ازمون تعریف می کنن مثل خر کیف می کنیم و اگه خدایی نکرده انتقاد کنن، زود ترش می کنیم و سریع از چند تا کلمه که همیشه برای دفاع کردن و کم نیاوردن زیرزبونمون غایم کردیم، استفاده می کنیم مثل
بابا حسودی می کنن ، اینا از دشمنان هستن ،نمی فهمن، یارو نشسته بیرون از گود و میگه لنگش کن و هزارتا از این نوع کلمات
ولی خداییش برای اینکه ماا از این حرفا نزنیم، لطف کنید اگه انتقاد می کنید حتما یه پیشنهاد کنارش بدید
دمتون گرم
اما در مورد این وبلاگ
از امروز تصمیم گرفتم که یه وبلاگ نامه که شامل چند خبر و چند مطلب کوتاه وعکس و چند خط مطلب زیر میزیه به دیگر مطالب وبلاگ اضافه کنم
ولی تا شروع نکردم باور نکنید،

Monday, October 02, 2006

شادی دختران والیبالیست و گریه علیرضا حیدری


یه خبر خوب برای دختران والیبالیست
با موافقت فدراسیون جهانی واليبال از این به بعد دختران والیبالیست ایران می توانن با حجاب در ميادين بين‌المللي حاضر بشن
این خبرو یکی از مسئولین والیبال ایران بهم گفت
قرار شده که هر چه زودتر فدراسیون والیبال ایران چند طرح لباس رو برای تصویب به فدراسیون جهانی ارسال کنه
البته حالا این لباسها قراره چطوری طراحی بشه، که دختران والیبالیست ما 3 یا شاید هم 5 گیم بتونن دوام بیارن دیگه کار طراحان حرفه ای و بروبچ ایرانه
البته چند سال پیش هم دختران اسکیت باز تیم ملی ایران ،با زرنگی برای این مشکل یه راه حل پیدا کردن که با ارائه یه طرح خوب لباسهای مناسبی رو درست کردن و پای خودشونو به مسابقات آسیایی و جهانی باز کردن که اتفاقا ، الان هم در تایوان مشغول مسابقات قهرمانی آسیا هستن ،در ضمن دو هفته پیش هم به مسابقات جهانی کره رفته بودن
رشته والیبال در ایران بین دخترا خیلی طرفدار داره
اتفاقا بینشون هم والیبالیستهای حرفه ای هم دیده می شه
یکی از همین دخترا لیلا از دوستان منه ،که بعد از اومدن به انگلستان در یه تیم لندنی توپ می زنه که خداییش در کارش خیلی حرفه ایه و می تونه یکی از بهترین های تیم ملی باشه
علیرضا گریه کرد
تیم ملی کشتی ایران که موفق شد نایب قهرمان جهان بشه، امروزدر حالی به تهران برگشت که غم سنگینی در چهره کاپیتان تیم یعنی علیرضا حیدری دیده می شد
علیرضا که بعد از 2 سال دوری از تیم ملی امسال به نیت گرفتن مدال به چین رفته بود تا مدالهای جهانی خودشو به 7 برسونه ،بعد ازشکست مقابل حریفش و از دست دادن مدال برنز، زد زیر گریه و گفت که جواب مردم رو چی بدم، من به اونا قول مدال داده بودم .
جالب اینکه دیگر کشتی گیرا هم که مدال گرفته بودن و خیلی خوشحال بودن با دیدن گریه کاپیتان همه زدن زیر گریه و جای شما خالی اشکباران بوده
علیرضا حیدری از دوستان چندین ساله منه که واقعا می شه بهش گفت پهلوان
پهلوانی که بارها مردم ایران رو در مسابقات جهانی شاد کرد و برای ایران افتخار آورد
گریه علیرضا اون هم در جلوی دوربین های جهانی خود نشان دهنده حس
مسئولیت پذیری این بزرگ مرد کشتی ایران نسبت به مردم کشورشه
علیرضا در حالی گریه کرد که متاسفانه عده ای ناآشنا با ورزش وبی تفاوت به ورزش ایران ،صندلیهای بعضی ازفدراسیون های ورزشی ایران را اشغال کرده اند و ورزش ایران را به سوی نابودی و فنا می کشانند
نمونه بارزش همین بلایی که در آستانه مسابقات جهانی بر سر وزنه برداران تیم ملی وزنه برداری ایران آمد وزحمات چندین ساله این قهرمانان روبه دلیل بی کفایتی مسئولین و مربیان این تیم هدر داد و نه تنها آنها دو سال از شرکت در مسابقات جهانی محروم شدن بلکه مهر دوپینگی هم بر پیشانی آنها زده شد تا تاوان اشتباه آقای ایوانف سرمربی این تیم راکه به این ورزشکاران داروهای مکمل دوپینگ داده بود را بپردازند.

Sunday, October 01, 2006

انوشه انصاری اون بالا چی می نوشت، روزنامه های ایران چی می نوشتن



بالاخره انوشه انصاری اولین زن توریست فضا بعد از 10 روزاقامت در فضا دو روز پیش به وسیله یک کپسول به زمین آمد
کپسولی که در نزیکی زمین به وسیله یک چتر کنترل می شود که با ضربه ی محکمی همراه است
انوشه که قراره یک شرکت توریستی به فضا را راه اندازی کنه،
از نکات جالب سفر انوشه انعکاس خبر وی در مطبوعات ایران است
مخصوصا گفتگوی تلفنی انوشه با فرح پهلوی
لطفا اینجا رو کلیک کنید
ا
ما با تمام این حرفا، انعکاس خبر انوشه مثل توپ صدا کرد و تمام کشورهای جهان آن را انعکاس دادند
ولی برای همه ما جالبه که بدونیم واقعا انوشه در اون بالا چه احساسی
داشته و چیکار می کرده
که خواندن اخرین نوشته انوشه در فضا خواندنیه
سلام به دنیا،
من در حال نوشتن آخرین پست خود از مدار زمین هستم و این موضوع احساسی تلخ و شیرین برایم به همراه دارد.
من به تازگی آخرین شام را در مدار صرف کردم. ما برای شام مقداری گوجه فرنگی تازه داشتیم که به همراه من و خدمه چهاردهم به ایستگاه فضایی بین‌المللی (ISS) آورده شده بود و آنها را برای مراسم ویژه‌ای مانند امشب ذخیره کرده بودیم. ماهی دودی و برخی اغذیه مرسوم فضایی نیز سر میز شام سرو می‌شد. جف ویلیامز همسفر من در بازگشت به زمین ضمن خوش‌آمد‌گویی به خدمه اردوی چهاردهم، برای آنها ماموریت موفقی آرزو کرد.
سپس میشا (نام دوستانه میخائیل) تیورین سخنرانی بسیار زیبایی ارائه نمود... من فکر می‌کنم که او
وبلاگ من را خوانده بود چون که احساسات و عواطفی که بیانشان می‌کرد تکرار دوباره نوشته‌های من در وبلاگم بود. او عنوان کرد که ما هر چند انسانهایی از کشورهای مختلف با پیشینه‌های متفاوتی هستیم و فرهنگی مخصوص به خود داریم، اما حالا که اینجا در فضا، گرد هم آمده‌ایم و با هم کار می‌کنیم، رابطه و دوستی ویژه‌ای را پایه‌ریزی کرده‌ایم.او سپس افزود: " این ایستگاه روزی پیر و فرسوده و ناکارآمد خواهد شد. در چنین زمانی مسئولان ایستگاه را از مدار خارج خواهند کرد و آن را به سمت زمین خواهند فرستاد. ISS به سبب این موضوع در اتمسفر زمین خواهد سوخت و از بین خواهد رفت اما خاطرات و روابط دوستانه ما از این سفر برای همیشه در ذهنها باقی خواهد ماند."
موسیقی سوزناکی در پس زمینه پخش می‌شد و می‌خواند "چه شکننده هستیم ما ...". بعد از آن میشا به من گفت که چیزی برای غافلگیر کردن من دارد... او سپس نشان مخصوص خود را به من داد. نشان مخصوص کیهان‌نوردان، برچسب نام وی و خرس عروسکی کوچکی که در تمام
زمان پرتاب در جلوی ما، داخل کپسول فضایی سویوز TMA-9 آویزان بود. حتماً شما آن را در فیلمهای پرتاب دیده‌اید. او به من گفته بود که این عروسک که میشا نامیده می‌شود سنسور بی‌وزنی ما در طول سفر خواهد بود.
سخنرانی و هدیه مخصوص میشا احساسات من را به شدت تحریک کرد، به گونه‌ای که نتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم. تمام روز سعی کرده بودم احساساتم را برای خودم و در درونم نگه دارم. سعی داشتم نشان دهم که همه چیز عالی و خوب و بر وفق مراد است اما به راستی احساس می‌کردم در حال از دست دادن چیز مخصوصی هستم. واقعیت این است که شما دوستی مخصوصی را آن بالا پایه‌گذاری می‌کنید که شکستن آن بسیار سخت است. در 10 روز گذشته من با اطمینان به میشا و مایکل زندگی خود را به آنها که بسیار خوب و مهربان هستند، سپرده بودم و آنها مانند خواهر خودشان مراقب من بودند... آنها این سفر را به طریقی بسیار عالی برای من خاطره‌انگیز ساخته بودند و من اطمینان دارم که هرگز آنها را فراموش نخواهم کرد
.
امشب نوشتن برایم بسیار مشکل است. من بسیار حساس شده‌ام و میلیونها فکر در هر لحظه ذهن مرا در می‌نوردند. هر چند دقیقه یک بار اشکهایی که به زحمت آنها را نگه داشته‌ام جاری می‌شوند و بغض گلویم را می‌فشارد. سپس من همه آنها را فرو می‌دهم و تلاش می‌کنم قطار بی پایان افکارم را کنترل کنم... من در زمان پرتاب اصلاً چنین احساساتی نشده بودم. فکر می‌کنم که من شروع کننده خوبی هستم اما پایان دهنده مناسبی نیستم.
در این لحظات آخر سعی دارم به گوشه و کنار ایستگاه سرک بکشم و تلاش خواهم کرد همه چیزهایی را که می‌بینم و احساس می‌کنم در حافظه‌ام ذخیره کنم. چندین بار به خود اجازه دادم در هوا شناور شوم و به اطراف جست و خیز کنم تا دقیقاً ببینم که کجا را ترک خواهم کرد.
مدت زمان زیادی از پنجره ایستگاه به بیرون نگاه کردم و از خود پرسیدم دوباره من چه وقتی این منظره را خواهم دید؟ تلاش زیادی کردم تا چند ترانه مورد علاقه‌ام را زمزمه کنم. امروز صبح زمان صبحانه ترانه "تنها اگر تو بخواهی"، اثر انیا را زمزمه می‌کردم که خیلی به من انرژی داد و تمام روز "جایی بر فراز رنگین کمان" و "چیزهای مورد علاقه ام" را با سوت زدن می‌خواندم.
من سعی کردم بر روی موضوعات مثبت تمرکز کنم.... فردا من همسرم را بعد از زمانی طولانی دوباره خواهم دید. شش ماه گذشته برای هر دوی ما بسیار سخت بوده است. او همان کسی است که من همیشه به دنبالش بودم. ما تا زمان انجام این سفر هیچگاه از هم جدا نشده بودیم... او در زمان سفر من سعی می‌کرد قوی و استوار باشد تا تکیه‌گاهی امن برای من فراهم آورد... اما من به خوبی می‌دانم که از داخل می‌جوشید و می‌خروشید. تنها وقتی بشنود که ما را به سلامت از کپسول بیرون کشیده‌اند، نفسی آسوده خواهد کشید.
من به تازگی با خواهرم صحبت کرده‌ام و به وضوح نگرانی و دلواپسی را از صدایش شنیدم. او به شدت می‌ترسد که مرا از دست دهد... من به او قول دادم که در چند روز آینده سالم و زنده او را ملاقات خواهم کرد... من با اطمینان می‌توانم بگویم که او گریه می‌کرد اما با زحمت فراوان سعی داشت صدایش عادی جلوه کند.
فرود معمولاً حدود 4 ساعت طول خواهد کشید و مسافرت بسیار خشنی است که با برخوردی سخت به زمین، پایان خواهد پذیرفت. هنگامیکه سویوز وارد جو‌شود به گوی کوچک آتشینی تبدیل می‌شود. سپس چترهای کپسول باز خواهند شد که منجر به ایجاد ضربه‌هایی سخت و ناگهانی به سیستم می‌شوند. در آن شرایط ما به هر طرفی پرت خواهیم شد و تکانهای شدیدی در انتظار ما خواهد بود. بعد از آن و در نزدیکی زمین موتورهای کوچکی روشن می‌شوند تا از برخورد ما به زمین مانند آنچه برای شهاب‌سنگها روی می‌دهد جلوگیری کنند. من زیاد نگران اتفاقاتی که در طی فرود روی خواهند داد نیستم... من موضوعات دیگری برای نگران شدن دارم. من به این فکر می‌کنم که چه زمانی دوباره می‌توانم این شادمانی و آزادی را تجربه کنم.
سفر من می‌رود که پایان گیرد، اما رویاهای من تازه شروع شده‌اند.
شما در پیامهایتان برایم گفته‌اید که از من الهام گرفته‌اید. باید اعتراف کنم که من نیز از شما الهام گرفته‌ام. هر بار که فکر عزیمت از ایستگاه بین‌المللی مرا آزار می‌دهد، یکی از پیامهای شما را به یاد می‌آورم و به آینده نگاه می‌کنم و با خود می‌اندیشم که ما به کمک هم قادر به انجام چه کارهایی هستیم.
سفر ناگهانی من به مسکو و
تغییر لیست فضانوردان در آخرین دقیقه، همه اینها می‌توانند مفهوم خاصی را در بر داشته باشند. شاید من باید صدای ساعتی زنگ دار باشم که رویاهای کوچکی را در درون شما بیدار کنم تا همگی شما با ایجاد تغییری در زندگی خود، دنیای بهتری را برای همه ما رقم بزنید... شاید من باید الهام بخش دانشمندان جوانی باشم که در آینده با آسانسور به فضا سفر خواهند کرد. شاید من باید به خودم و همه مردم نشان می‌دادم که توانمندیهای بی حد و حصری داریم. ..شاید... شاید... شاید.
افکار زیادی از مغزم گذر می‌کند و مطمئن نیستم که بدانم چه باید می‌بودم و یا چه باید می‌کردم. من هرگز برای آینده خیلی دور برنامه‌ای نداشته‌ام و هدفی را تعقیب نکرده‌ام. من همیشه هدفی واضح داشته‌ام و به صدای درونیم اجازه داده‌ام من را برای رسیدن به آن هدف یاری کند. من همیشه می‌دانستم که روزی به فضا خواهم رفت و راستش را بخواهید هیچگاه نمی‌دانستم چگونه... اما من همیشه به همه می‌گفتم که عاشق فضا هستم و می‌خواهم به آنجا سفر کنم و سرانجام راهش را یافتم.
فردا مقصد من زمین است. اما زمینی که فردا به آن خواهم رفت با زمینی که آن را ترک کردم متفاوت است. حالا اوضاع کمی بهتر است چون عشق بیشتری در آنجا یافته‌ام. من محبت و عشق شما را در لابلای کلماتی که برایم فرستاده‌اید می‌بینم و امیدوارم که قادر به حفظ این موج مثبتی باشم که ایجاد شده و آرزو می‌کنم بتوانیم انسانهای بیشتری را شریک این شادمانی کنیم.
از قدیم گفته‌اند بخند تا دنیا به تو بخندد. من با تجربه ای که دارم می‌گویم که این حرف درست است... من بارها گفته‌ام که لبخند من مسری است... امیدوارم شما نیز آلوده خنده من شده باشید، چون وقتی می‌خندید دیگران به سختی می‌توانند به شما بگویند نه... یا از شما متنفر باشند و یا به شما آسیب برسانند.
خوب امشب که به رختخواب می‌روید لبخند بزرگی به پهنای صورتتان بزنید و اثر معجزه وار آن را فردا ببینید. صبح زمانی که از خواب برخواستید فراموش نکنید که لبخند زیبای خود را برای همه روز روی صورتتان حفظ کنید...تا زمانی که بشنوید من فرود آمده‌ام.
دوستان عزیزم... عمر زیاد، پربرکت و سرشار از شادمانی برایتان آرزو می‌کنم
به هر جهت درود به انوشه که با پولش دست به چنین کار بزرگی زد و اسم خودش در تاریخ ثبت کرد
برای خواندن وبلاگ شخصی انوشه اینجا رو کلیک کنید